تیزهوشان ، نابغه ، باهوش ، استعداد های درخشان ، باهوش به کی گفته میشه و واقعا چه قدر درسته ؟ بچه ی ما خیلی باهوش و نابغه است چون می تونه…
حتما شما هم با پدر و مادرهایی روبهرو شدهاید که مدعیاند فرزندانشان فوقالعاده باهوش و تیزهوش و نخبه و نابغه هستند.
باورها در باره ی تیزهوشان
بعضیها برای این استدلال به شکل گوش بچهها اشاره میکنند، بعضیها موبایلشان را دست بچه میدهند تا نشان دهند او با چه سرعتی میتواند دل و جگر یک دستگاه الکترونیکی پیچیده را بیرون بکشد و بعضیها هم به تعداد کلمات انگلیسی و فرانسه و آلمانی و سواحیلی که بچههایشان میدانند افتخار میکنند!
سوای اینکه پدر و مادرها این روزها اصرار دارند به همه ثابت کنند که بچههایشان نابغه هستند، تب برطرفنشدنی «نابغهکردن بچهها» هم هر روز تندتر میشود.
تنها یک جست و جوی ساده در اینترنت کافی است تا برای پیش از بارداری تا ۱۸ و ۲۰ سالگی بچهها دستورالعملهایی برای «ساختن» کودک نابغه پیدا کنید؛
از عنوانهایی مثل «اسپرم و تخمک در چه سنی بچهای باهوشتر به وجود میآورند»
گرفته تا دستورهای غذایی برای پدران و مادران برای داشتن بچههای باهوشتر،
کلاسهای آمادگی برای تربیت بچههای نابغه،
چگونه نوزاد خود را باهوشتر کنید،
چگونه کودک خود را چندزبانه بار بیاورید،
چگونه آینده بچهها را با شرکت در کلاس لگو و پازل و فلسفه کودکان و حل مساله و … تضمین کنید!
کودکستانها و دبستانها و دبیرستانهایی هم هستند که از شما میخواهند با پرداخت شهریه چند ده میلیونی و خرید خروار خروار کتاب و جزوه کمک کنید آینده بچههایتان تضمین شود. اینها همه بخشی از «تجارت نخبهپروری» در ایران هستند!
تیزهوشان ، نابغه ، باهوش ، استعداد های درخشان
نتایج تحقیقات مفصلی که به اثرفلین معروف است نشان میدهد که رشد آیکیو در نسلهای پی در پی به صورت خطی اتفاق میافتد، نه به صورت جهشی؛ یعنی ممکن است بچههای ما نهایتا کمی از ما باهوشتر باشند اما بسیار بعید است که یک «نسل» از بچهها به صورت جهشی، از پدر و مادرهایشان بسیار بسیار باهوشتر باشند.
البته حتی همین افزایش خطی هوش در طول نسلهای پی در پی از طرف برخی محققان مورد پرسش قرار گرفته است و استدلال این است که با طولانیشدن مدت آموزش و کلاسها و اطلاعات بیشتری که بچههای هر نسل نسبت به نسل قبلی دریافت میکنند، عملکرد بهتر آنها در آزمونهای هوش الزاما ناشی از افزایش هوش بچهها در هر نسل نیست!
با این حال، توضیح دادن نتایج علمی تحقیقات دانشگاهی برای پدر و مادرهایی که همچنان اصرار دارند بچههایشان نابغه هستند یا نابغه خواهند شد، چندان مفید نیست.
اصرار بر باهوش بودن بچه ها نشانه ی ضعف پدرومادر
«خیلی وقتها پدر و مادرها میخواهند با تاکید بر اینکه بچههایشان فوقالعاده هستند در واقع ضعفهای خودشان را بپوشانند.
گاهی بچهها ابزار چشم و همچشمی خانوادهها میشوند. گاهی والدین به هر ابزاری متوسل میشوند که مثلا بچهشان در مدرسه علامه حلی درس بخواند، در صورتی که وقتی در مدرسه کار میکنید میبینید که شاید ده دوازده درصد بچهها آن مایه اولیه را دارند و باقی با مسائلی که در پشت پرده در جریان است، وارد این مدرسه شدهاند.»
«اصرار بر اینکه بچههای ما بسیار باهوش هستند و به آب و آتش زدن پدر و مادر برای اینکه از بچهها نابغه بسازند، بیشتر ناشی از ضعف شخصیتی خود پدر و مادر است، چون پدر و مادری که سلامت روان خوبی دارند، فرزندشان را در معرض چنین استرسهایی قرار نمیدهند.»
«اگر بخواهیم به صورت آسیبشناسانه به مساله پدر و مادرهایی که میخواهند هر طور شده بچههایشان را نابغه جا بزنند بپردازیم، میرسیم
سندروم مونشه هاوزن نیابتی.
پدر یا مادری که دچار این اختلال است برای جلب توجه به خودش، گاهی بچهاش را مثلا عمدا مسموم میکند و به بیمارستان میبرد.
این میتواند در سوی دیگر هم رخ دهد و مبتلایان به این اختلال میتوانند فرزندشان را عمدا در موقعیت آسیبزا قرار دهند تا جلب توجه کنند.»
اگر شما هم در این سالها تلاش کردهاید از بچههایتان نابغه بسازید یا در حالی که میدانید نمره آنها از ۱۷ بیشتر نمیشود اینجا و آنجا اصرار کردهاید که اگر به مدرسه دیگری میرفت نابغه میشد و در این مدرسه که هست همه با او لج هستند و معلمهایش او را دوست ندارند و …،
نگران سلامت خودتان نشوید. علاوه بر مونشه هاوزن نیابتی یک دو جین دلیل دیگر هم وجود دارد که باعث میشود پدر و مادرها بخواهند به اصرار، بچههایشان را نابغه کنند. یکی از آن دلایل همان طور که دکتر رضایی هم به آن اشاره کرد، خودنمایی با استفاده از بچههاست.
وقتی فضای کمی برای نمایش «خود» وجود داشته باشد و عرصههای رقابت در مادیاتی مانند خانه و ماشین خلاصه شود، بچهها یکی از عرصههای نمایش «طبقه» و «مصرف» میشوند.
پدر و مادرها همان طور که با لباسها و ماشینهای جدید و بازیگرهای تئاتر عکس سلفی میگیرند، با سردر مدارس و جشن آخر سال مهدکودکها هم سلفی میگیرند و علاوه بر ثبت یک لحظه خوب خانوادگی، تاکید کنند که «ما» خانوادهای هستیم که بچهای باهوش داریم، «ما» میتوانیم هزینه چند میلیوینی یک مدرسه خاص را بپردازیم و «ما» با «دیگران» فرق داریم!
علاوه بر این باید به این مساله هم توجه کرد که در سالها و دهههای اخیر، یکی از عمدهترین راههای تغییر وضعیت زندگی همه ما «درسخواندن» بوده است . این درسخواندن از گلوگاه تنگی به نام «کنکور» گذشته است و پدر و مادرهایی که خودشان با استرس آسیبزای کنکور رو به رو بودهاند .
شاید حتی در این امتحان چیزی که میخواستند را به دست نیاوردهاند، حالا میخواهند تمام توانشان را روی بچههایشان سرمایهگذاری کنند تا بچهها بتوانند از این سد راحتتر بگذرند و به انگشتشمار دانشگاههای تراز اول کشور راه پیدا کنند.
«در یک بررسی کلینیکال روی بیش از ۲۰ نفر متولدان اواخر دهه ۶۰ و ۷۰، به این نتیجه رسیدیم که تقریبا هیچ کدام از کنکور بدون بحران نگذشتهاند.این یک وضعیت آسیبزا است. پدر و مادرهایی که خودشان از این ماجرا آسیب دیدهاند، حالا همه تلاششان را میکنند که بچهها برای این رقابت آمادهتر باشند.
تلاش برای وارد کردن بچهها به مدارس خاص تا حدودی ناشی از همین است که در این مدرسهها آینده و دانشگاه بچهها تضمین میشود. اگر آزمایشی طراحی شود که به پدر و مادرها بگوییم مصرف یک داروی خاص در دوران جنینی باعث میشود بچه شما عملکرد بهتری در کنکور داشته باشد، عده زیادی طالب آن دارو خواهند بود.»
پدر و مادر به اندازه ی کافی خوب
خیلی وقتها البته پدر و مادرها نه بیمار هستند، نه به دنبال خودنمایی و نه نگرانیهای غیرمنطقیدرباره آینده بچهها دارند بلکه تنها نگرانند که وقتی بچهشان بزرگ شد، گله و شکایتی بکند، خودش را با بچههای دیگر مقایسه کند و بگوید اگر فلان امکان و فلان مدرسه و فلان کلاس را برایش فراهم میکردند موفقیت بییشتری به دست میآورد.
وینی کات، روانشناس انگلیسی وقتی با نگرانیهای فراگیر پدرها و مادرها در مورد بزرگکردن فرزندانش رو به رو شد، ایده تازهای برای آرام کردن والدین ابداع کرد: «پدر و مادرِ به اندازه کافی خوب»!
این چارهای برای اضطراب آن دسته از والدین است که فکر میکنند در مراقبت از فرزندانشان کم میگذارند و به همین دلیل دچار وسواس و استرسهای اضافه میشوند. وینی کات پیشنهاد داد که پدران و مادران بپذیرند که آنچه در توان دارند برای بزرگکردن بچههایشان کافی است و نباید نگرانیهای اضافه به خودشان راه بدهند یا تلاش کنند مثل پدر و مادرهای دیگر باشند و همه امکاناتی که همه بچههای دیگر دارند را یکجا برای فرزندشان فراهم کنند.
زندگی شاد یعنی موفقیت:
اگر بچهای داشته باشید که نمره ۱۵ میگیرد اما تفریح و بازیاش را کرده، وقت خوبی با خانواده گذرانده و در یک کلام شاد زندگی کرده است، موفقتر هستید تا اینکه بچهای افسرده و تحت استرس بار بیاورید که از بهترین دبیرستان ایران فارغالتحصیل شده و به بهترین دانشگاه کشور میرود.
شاید وقت آن رسیده باشد که به جای اصرار بر کسب موفقیت پشت موفقیت و آویزان کردن مدارک و مدارجمان از دیوار اتاق پذیرایی، فقط به داشتن یک زندگی شادتر فکر کنیم!
با هوش بودن یعنی چه و به چه کسی میشه گفت باهوش ؟
باهوش بودن فقط این نیست که تو درس و مدرسه و تحصیل موفق باشی. هوشها انواع و اقسام دارند؛ باید هر کسی در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد.
هوارد گاردنر روانشناسی بود که اولین بار این حرف را بر سر نظام آموزشی سنتی دنیا فریاد کشید.درس پشت درس، دارید میافتید؟کم کم دارد از تحصیلات آکادمیک حالتان به هم میخورد؟
دپ زدهاید که آنقدر خنگید که نمیتوانید درسهایی را که نصف بیشتر همکلاسیهایتان پاس میکنند، پاس کنید؟دارید حس میکنید که بلا نسبت ما، «خنگ» هستید؟
اما آیا واقعا چون نمیتوانید درسهایتان را پاس کنید، خنگ هستید؟
آیا فقط آنهایی که مدرک دکترا و فوق لیسانسشان را قاب گرفتهاند و زدهاند بالای میز کامپیوترشان، باهوش هستند؟
تا موقعی که هوش به معنی همین آیکیویی بود که از تستهای سنتی به دست میآمد بله؛ باهوشترینها همان آقا مهندسها و خانم دکترها بودند. اما نظریههای جدیدتر هوش، چیز دیگری میگویند.
آنها برگشتهاند به تعریف اصلی هوش یعنی «توان سازگاری و پیشرفت در شرایط مختلف» و به این نتیجه رسیدهاند که یک مکانیک ماهر با تحصیلات سیکل، یک نوازنده دوتار بیسواد، یک فوتبالیست لیگ برتر یا یک کشاورز که از زمینش محصول بیشتری برداشت میکند هم باهوش هستند.
در واقع هوشها انواع و اقسام دارند؛ باید هر کسی در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد. هوارد گاردنر روانشناسی بود که اولین بار این حرف را بر سر نظام آموزشی سنتی دنیا فریاد کشید.
هوش تصویری
هوش تصویری یا فضایی یعنی توانایی تجسم تقریبا هر چیزی حتی تجسم فکرها؛ یعنی اینکه وقتی به شما میگویند دموکراسی، بتوانید برای مفهوم دموکراسی، یک تصویر ذهنی از آدمهای یک جامعه دموکرات در ذهنتان بسازید.
اگر خیلی باهوش باشید، میتوانید همین تصویر را تغییر بدهید طوری که مفهوم دیکتاتوری را القا کند. کسانی که هوش بالای تصویری دارند به جزئیات یک تصویر خیلی خوب دقت میکنند و میتوانند تصویرهایی که در ذهنشان میسازند را روی کاغذ بیاورند.
پرورش: تصور کنید که کره چشمتان از بدنتان جدا شده و دارد در اتاقی که در آن نشستهاید سیر میکند. بگذارید این کره بازیگوش همه جا برود و بالا و پایین و پشت و روی همه چیز را ببیند.
حالا تصور کنید چیزها از دید کره چشمتان چگونه است. اگر این کارخیلی برایتان راحت است، مطمئن باشید از نظر تصویری با هوش هستید.یک تمرین خلاقانهتر هم اینکه تصور کنید شما همزمان، هم مدیر هنری و هم عکاس همشهری جوان هستید. حالا عکسهایی که میشد برای مطالب همین هفته گرفت و صفحهبندیهای احتمالی را درذهنتان تصور کنید، البته یادتان باشد فقط یک هفته وقت دارید!
کاربرد هوش تصویری : معماری، نقاشی، عکاسی، تصویرسازی، صفحهبندی، مرمت بناهای تاریخیو جعل اسناد با فتوشاپ!
هوش زبانشناختی
نوع دیگرهوش یعنی هوش زبانشناختی، درواقع بخشی از همان چیزی است که میان عامه مردم هم به عنوان هوش پذیرفته شده است؛ داشتن اطلاعات عمومیزیاد، توانایی سخنوری و زبان بازی، توانایی خوب نوشتن و خوب خواندن؛روی همرفته، کسی که بتواند از زبان به بهترین نحو استفاده کند.
پرورش: همه چیزهایی که در کارگاههای نویسندگی میگویند، میتواند این هوش را در شما پرورش دهد. توجه به ریشههای شفاهی فرهنگ خودمان (مثلا معنای ضربالمثلها، قصههای پریان و قصههای پدربزرگها و مادربزرگها) و خواندن بازیگوشانه و لذتبخش کتابها – بدون اینکه هدفی خارجی مثل اضافه شدن معلومات یا پز دادن به خاطر اضافه شدن به کلکسیون کتابهای خوانده شده، مدنظرمان باشد- هم میتواند این هوش را پرورش دهد.
اگر شما میتوانید برای همین مطلب یک تیتر جذابتر انتخاب کنید، مطمئن باشید از این نوع هوش برخوردارید. اصلا یک تمرین میتواند این باشد که برای تمام مطلبهای همشهری جوان دوباره تیتر بزنید.
کاربردهوش زبان شناختی : روزنامه نگاری، نویسندگی، تدریس ادبیات، مسئول روابط عمومی، وکالت و… .
هوش منطقی – ریاضی
انگار کسانی که اولینبار اصطلاح «دو دوتا چهار تا کردن» را به وجود آوردهاند، ناخودآگاه میدانستهاند بین منطقی بودن و ریاضی دانستن، یک رابطههایی هست! کسانی که هوش منطقی ریاضی بالایی دارند، هم در عملیات ریاضی – مثل حساب کتاب کردن – از دور و بریهایشان بهتر عمل میکنند،
هم بهتر میتوانند استدلال کرده و روابط علی و معلولی را درک کنند.این هوش هم از آن نوع هوشهایی است که در تستهای معمولی هوش سنجیده میشود و در مدرسه و دانشگاه زیاد به کار میآید.
پرورش: بروید ببینید چرتکه چطور کار میکند. یک زبان کامپیوتری، مثلا پاسکال را یاد بگیرید. برای مسئلههای ساده ریاضی از ماشین حساب استفاده نکنید. به این فکر کنید که چه قوانین علمیای در سیستمهای خانه شما تاثیر دارند و برای یکبار هم که شده سعی کنید از صفحه اقتصادی روزنامه همشهری سر درآورید.
کاربرد هوش منطقی – ریاضی : مهندسی، حسابداری، برنامهنویسی کامپیوتر، متخصص فلسفه مخصوصا فلسفه علم و مجری طرحهای پژوهشی.
هوش موسیقی:
کسی که به زیر و بم آهنگها، ریتم و تن صداها و نغمهها حساس است، مطمئنا از هوش موسیقایی برخوردار است.آدمهایی که هوش موسیقایی بالایی دارند حتما لازم نیست که نوازنده یا خواننده باشند؛ کسی که میتواند از تن صدای شما تشخیص دهد که دارید دروغ میگویید یا به خوبی میتواند صدای مشابه ۲ خواننده را از هم تشخیص دهد هم، بهنوعی دارد از هوش موسیقاییاش استفاده میکند.
پرورش: آواز بخوانید. سوت بزنید.
دوش بگیرید. سبکهای مختلف موسیقی را گوش کنید. برای هر زمان از زندگی روزمرهتان یک موسیقی متن تصور کنید. به آواز طبیعت (صدای پرندهها یا رودخانه) دقت کنید.هر چه در یک روز بر سرتان آمده را برای یک دوست صمیمی با آواز بخوانید.
کاربرد هوش موسیقی : آهنگسازی، خوانندگی، نوازندگی،نقد آثار موسیقایی و تدریس موسیقی در کودکستان.
هوش جسمی– حرکتی
این نوع هوش را احتمالا هیچ کدام از شما تا به حال هوش به حساب نمیآوردید؛ استعداد کنترل حرکات بدن و دستکاری ماهرانه اشیا. حتی بعضیها میگویند ما هوش نشستن و هوش پیادهروی هم داریم.
معلوم است که اولین تصویر که از این نوع هوش به ذهنتان میآید، تصویر ژیمناستیککارهای ماهر است اما خدمتتان عرض شود که جراحها و کسانی که خوب از پس حرکات موزون برمیآیند هم در این زمینه تبحر خاصی دارند.
پرورش: برای اینکه یک بدنسازی ذهنی انجام دهید قبل از هرچیز باید ورزش کنید، یکی از صنایع دستی را یاد بگیرید، مانند «دختری با کفشهای کتانی» از تجریش تا راهآهن را روی جدول کنار خیابان راه بروید و بالاخره اینکه، تا میتوانید پانتومیم بازی کنید.
کاربرد هوش جسمی – حرکتی : ورزشکاری حرفهای (از فوتبال گرفته تا پرتاب دیسک)، جراحی، مکانیکی .
هوش میان فردی
بخشی از آن چیزی که این روزها به نام هوش هیجانی معروف شده است و همه جا توی بوق و کرناست، همین هوش میان فردی است که اولین بار گاردنر از آن نام برده است. هوش میانفردی، توانایی ارتباط برقرار کردن و خوب ارتباط برقرار کردن و خوب درک کردن دیگران است.
اگر در دوستانتان به سنگ صبور مشهور هستید، حتما از این نوع هوش برخوردارید.
پرورش: به یک NGO (سازمان غیردولتی) بپیوندید و ببینید برای عملکردن به شعارهای مردمیتان چند مرده حلاج هستید. هر روز ۱۵ دقیقه به حرف یک نفر خوب گوش دهید (سخت است نه؟). اگر وبلاگ دارید به کامنتهایش جواب بدهید. در یک کلوب اینترنتی عضو شوید. زندگی آدمهای مردمدار را بخوانید و ببینید چه کردهاند که این طور مشهور شدهاند.
کاربرد هوش میان فردی : مشاور مدرسه، مشاور خانواده، مدیر روابط عمومی یک شرکت، معلمی، پزشکی، مددکاری و فروشندگی.
هوش درون فردی:
هوش درون فردی یعنی هوش درک کردن خود و استفاده از خودشناسی برای انتخاب هدفهای زندگی. کسانی که هوش درون فردی دارند بسیار مستقل و فردیت یافتهاند. آنها ریز و درشت عیب و خوبیهای خودشان را میدانند و یک تصویر کامل از خودشان در ذهن دارند.
پرورش: مطلبهای خودشناسی صفحه موفقیت را دوباره بخوانید، زندگینامه خودتان را بنویسید، رؤیاهای خودتان را بنویسید و ردی از خودتان را در آنها کشف کنید. تستهای معتبر خودشناسی یا شخصیت را علامت بزنید تا تصویر بهتری از خودتان در ذهن داشته باشید.
کاربرد هوش درون فردی : روحانی، روان شناس بالینی و مخصوصا روانکاو، متخصص الهیات و شغلهایی که آدم آقای خودش است.
هوش طبیعت
گاردنر وقتی که نظریه هوشهای هفتگانهاش در تمام دنیا سر و صدا کرده بود، دریافت که نظریهاش یک چیزی کم دارد و آن هوشی بود که آدمهای عاشق طبیعت دارند؛ کسانی که میتوانند طبیعت را بفهمند، در آن کار کنند و از آن لذت ببرند.
پرورش: یک باغچه شخصی در گوشهای از خانه درست کنید و گیاه پرورش دهید. آخر هفتهها بروید کوهنوردی و تغییرات فصلهای مختلف را ببینید و از طبیعت عکاسی کنید.
کاربرد هوش طبیعت : کشاورزی، متخصص گیاه شناسی، متخصص جانور شناسی، نقاشی و عکاسی از طبیعت و عضویت در تیم ملی یا فدراسیون کوهنوردی.
ضریب هوشی چیه و به چه درد می خوره:
ضریب هوشی چیه و به چه درد می خوره ؟ ضریب هوشی (IQ) عددی است که هوش نسبی یک فرد را معین میکند.
ضریب هوش یکی از چندین آزمایش سنجش هوش استIQ هنگامی که در ابتدای قرن بیستم بوسیله آلفرد بینه و تئودور سیمون بوجود آمد، با به دست آوردن نسبت سن عقلانی کودک به سن تقویمی (جسمی) و ضرب کردن آن در عدد ۱۰۰ محاسبه میشد.
بنابراین یک کودک ۱۰ ساله سن عقلانی او ۱۲ بود (یعنی آزمون هوش در سطح یک کودک ۱۲ ساله را با موفقیت انجام داده بود)، ضریب هوشی ۱۲۰ داشت. اگر این کودک ۱۰ ساله سن عقلانی ۸ میداشت، ضریب هوشی او ۸۰ بود.
بر اساس این محاسبه، عدد ۱۰۰- که در آن سن عقلانی و سن تقویمی معادل هم بودند- ضریب هوشی میانگین به حساب میآمد.گرچه هنوز اصطلاح IQ به طور رایج مورد استفاده قرار میگیرد، آزمونهای هوش مدرن مانند “مقیاس هوش بزرگسالان وکسلر” بر اساس تخمین اندازهگیریشده ضریب هوشی فرد بر روی منحنی زنگولهای گوسی با مقدار مرکزی (ضریب هوش میانگین) ۱۰۰ با انحراف معیار ۱۵ محاسبه میشود.
ضریب هوشی در زمینههای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد:
به عنوان پیشبینیکننده موفقیت تحصیلی یا نیازهای اختصاصی، بررسی توزیع عدد ضریب هوش در جمعیتها و رابطه آن با سایر متغیرها بوسیله جامعهشناسان، و به عنوان پیشبینیکننده کارکرد شغلی و درآمد.
برای بهدست آوردن سن عقلی، معمولاً از تستهایی که ویژگیهای مغزی و فکری شما را محک میزند، استفاده میشود. افرادی که از نظر میزان هوش در حد متوسط هستند، بهره هوشی بین ۵۸ تا ۱۱۴ دارند و حدود هفتاد درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند.
اگر هوش شما بین ۱۱۵ تا ۱۲۹ باشد، شما جزو افراد باهوش هستید و اگر بین ۱۳۰ تا ۱۴۴ باشد، تیزهوش و افرادی هم که ضریب هوشی بالاتر از ۱۴۵ دارند، جزو افراد نابغه طبقهبندی میشوند.
ممکن است فکر کنید هوش یک ویژگی ارثی است و ژن پدر و مادر است که ضریب هوشی شما را تعیین میکند، ولی بهتر است بدانید که علاوه بر ارث، شرایط محیطی هم تأثیر زیادی بر هوش دارد و میتوان گفت که ضریب هوشی یک ویژگی ارثی- محیطی است.
به طور مثال گسترش ارتباطها و اینترنت، زیاد شدن شبکههای تلویزیونی و استفاده کردن از کامپیوتر از عاملهایی هستند که باعث شده اند نسل جدید نسبت به نسل گذشته از ضریب هوشی بالاتری برخوردار باشد.
تغذیه و هوش:
یکی از مهمترین عاملهای تأثیرگذار در هوش، تغذیه است. کمبود آهن ضریب هوشی را کاهش میدهد. همچنین کسانی که در دوران خردسالی از شیر مادر تغذیه کردهاند، ضریب هوشی بالاتری نسبت به بقیه دارند. نخوردن صبحانه در دوران کودکی، باعث کم شدن ضریب هوشی و در سن نوجوانی باعث کاهش قدرت یادگیری میشود.
اگر میخواهید قدرت تمرکز و یادگیری خوبی داشته باشید، حتی اگر نمیتوانید یک صبحانه کامل بخورید، حداقل هر روز صبح یک لیوان شیر و چند عدد بیسکویت بخورید. تحقیقهای دانشمندان نشان داده است که ورزش و دویدن آرام، باعث افزایش جذب اکسیژن، بهبود جریان خون، بالا رفتن عملکرد مغز و در نهایت افزایش ضریب هوشی میشود.
کمتحرکی و ورزش نکردن هم،روی هوش نتیجه عکس دارد. از دیگر عاملهایی که میتواند باعث افزایش هوش شود، یاد گرفتن موسیقی است. فراگرفتن موسیقی به صورت منظم، در افزایش ضریب هوشی و بهبود عملکرد مغز مؤثر است.
بازیهای فکری را هم دست کم نگیرید. شطرنج، جدول، حل معما و… همگی تمرینهایی هستند که مغز را برای تفکر سریع و هوشمند آماده میکنند و میتوانند توانایی حل مسئله و قدرت تصمیمگیری شما را افزایش دهند. سعی کنید تا جایی که میتوانید ذهنتان را به چالش بکشید و مسئلههای پیچیده حل کنید. حفظ شعرهای کوتاه، فراگیری زبان دوم، نوشتن داستان یا حتی خاطرات و سرودن شعر، پرهیز از تنفس در مکانهای آلوده، خواب کافی و خوردن غذاهای دریایی مثل ماهی و میگو، از دیگر عواملی است که باعث افزایش هوش میشود.